گفتم مرو ای بودمن ای تارمن ای پودمن
اتش مشو دودم مکن اینگونه نابودم مکن
عشق تو شود پایان من اغاز من
بندی کشدم بازم مکن دیوانه ام نازم مکن
غافل مشو از یاد من بشنو تو هم فریاد من
اینگونه نا شادم مکن پربسته ازادم مکن
اخر تو هستی جان من پیمان من ایمان من
دیگر پریشانم مکن روبه رقیبانم مکن
ای عشق اتشزای من سرمایه سودای من
از عالمی پرواز مکن عاشق شدیحاشا مکن
اخر بگو ای شور و شر در قلب تودارد اثر
با بوسه ای همچون شکر گفت:
بی وفا مرو دیگر